دانلود تحقیق در مورد ریشه هاى عبادت تحت pdf
دانلود تحقیق در مورد ریشه هاى عبادت تحت pdf دارای 15 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد دانلود تحقیق در مورد ریشه هاى عبادت تحت pdf کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی دانلود تحقیق در مورد ریشه هاى عبادت تحت pdf ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن دانلود تحقیق در مورد ریشه هاى عبادت تحت pdf :
ریشههاى عبادت
1 عظمت خدا
برخورد با یک شخصیت برجسته، انسان را به تواضع وا مىدارد، دیدار با یک دانشمند بزرگ، آدمى را به تکریم و احترام وا مىدارد، چون که انسان در برابر عظمت و دانش آن شخصیت و این دانشمند، خود را کوچک و کم سواد مىبیند. خداوند، مبدأ همه عظمتها و جلالهاست. شناخت خدا به عظمت وبزرگى، انسان ناتوان وحقیر را به کُرنش وتعظیم در برابر او وامىدارد.
2 احساس نیاز و وابستگى
انسان، عاجز، نیازمند و ناتوان است و خداوند، در اوج بى نیازى و غناى مطلق، و سر رشته دار امور انسانهاست. این هم عاملى است، تا انسان در برابر خداوند «بندگى» کند.
3 سپاس نعمت
توجه به نعمتهاى بى حساب و فراوانى که از هر سو و در هر زمینه ما را احاطه کرده، قوىترین انگیزه را براى پرستش پروردگار ایجاد مىکند. نعمتهایى که حتّى پیش از تولّد شروع مىشود و در طول زندگى همراه ماست و در آخرت هم (اگر شایستگى داشته باشیم) از آن بهرهمند خواهیم شد. قرآن به این نکته اشاره کرده و به مردم زمان پیامبر صلى الله علیه وآله مىفرماید:
«فَلْیَعْبُدُواْ رَبَّ هَذَا الْبَیْتِ الَّذِى أَطْعَمَهُم مِّن جُوعٍ وَءَامَنَهُم مِّنْ خَوْف» باید خداى کعبه را عبادت کنند، خدایى که آنان را از گرسنگى نجات داد و از ترس، ایمن ساخت.
4 فطرت
در سرشت انسان، پرستش و نیایش وجود دارد. اگر به معبود حقیقى دست یافت، که کمال مطلوب همین است، و اگر به انحراف و بیراهه دچار شد، به پرستش معبودهاى بدلى و باطل مىپردازد. بت پرستى، ماه و خورشید پرستى، گوساله و گاو پرستى، نمونههایى انحرافى است که وجود دارد، کسانى هم پول و مقام و همسر و ماشین و مدال و ; را مىپرستند.
انبیا آمدهاند تا فطرت را در مسیر حق، هدایت کنند و انسان را از عبادتهاى عوضى نجات بخشند. حضرت على علیه السلام در مورد بعثت رسول خدا صلى الله علیه وآله مىفرماید:
«فَبَعَثَ اللّهُ مُحَمَّداً بِالْحَقَّ لِیُخرِجَ عِبادَهُ مِنْ عِبادَهِ الاوثانِ اِلى عِبادَتِهِ ;» خداوند حضرت محمّد صلى الله علیه وآله را برانگیخت، تا بندگانش را از «بتپرستى» به «خدا پرستى» دعوت کند.
روحِ عبادت در فطرت انسان نهفته است و اگر درست رهبرى نشود به عبادت بت و طاغوت مىگراید. مثل میل به غذا که در هر کودکى هست، ولى اگر راهنمایى نشود، کودک خاک مىخورد و لذّت هم مىبرد. بدون هدایت صحیحِ این گرایش فطرى نیز، انسان به عشقهاى زودگذر پوچ یا پرستشهاى بى محتواى انحرافى دچار مىشود.
چگونه عبادت کنیم؟
مگر نه اینکه نشانى هر خانه را باید از صاحب خانه گرفت؟ و مگر نه اینکه در هر ضیافت و مهمانى، باید نظر میزبان را مراعات کرد؟
عبادت، حضور در برابر آفریدگار است و نشستن بر سر مائدههاى معنوى که او براى «بندگان» خود فراهم کرده است.
پس، چگونگى عبادت را هم از او باید فراگرفت و به دستور او عمل کرد و دید که او چه چیز را عبادت دانسته و عبادت را به چه صورت از ما طلبیده است؟
غیر از شکل ظاهرى عبادات، به خصوص نماز که بیشتر در چگونگى آن سخن خواهیم گفت، محتواى عبادت را باید از دید اولیاى دین و متن مکتب شناخت و به کار بست.
بهترین عبادتها آن است که:
1 آگاهانه باشد.
دو رکعت نمازِ انسان آگاه و دانا، از هفتاد رکعت نماز شخص نادان برتر است. و عبادت کننده ناآگاه، همچون الاغ آسیاب است که مىچرخد ولى پیش نمىرود.
امام صادق علیه السلام مىفرماید: کسى که دو رکعت نماز بخواند و بداند با که سخن مىگوید، گناهانش بخشیده مىشود. در این صورت است که نماز، معراج روح مىشود و عامل بازدارنده از فساد و موجب قرب به خدا مىگردد.
2 عاشقانه باشد.
آنچه موجب نشاطروح در عبادت مىشود وعابداز پرستش خود لذّت مىبرد، عشق به اللّه و شوق به گفتوگوى با اوست.
عبادتهایى بى روح و از روى کسالت و سستى و خمودى، نشانه نداشتن شور و شوق نیایش و نجوا با پروردگار است. در دعا مىخوانیم: «; وَ اجْعَلْ نِشاطِى فى عِبادَتِکَ»
خداوندا! نشاط مرا در عبادت خودت قرار بده.
آنان که از عبادت لذّت نمىبرند، همچون بیمارانى هستند که از غذاى لذیذ، لذّت نمىبرند.
اگر این شوق وعشق باشد، دیگر چندان نیازى به تبلیغ، تشویق و تحریک از بیرون نیست، بلکه انگیزه درونى انسان را به عبادت وامىدارد و آنگونه که براى دیدار شخصیت معروف ومحبوبى، لحظه شمارى مىکنیم واز آن دیدار، مسرور مىشویم، از عبادت هم به وجد و نشاط مىآییم.
براى عاشقان، شنیدن صداى «اذان» اعلام فرا رسیدن لحظه دیدار است. پیامبر اسلام به بلال مىفرمود: «اَرِحْنا یا بلال» اى بلال! ما را از غم و تلخى نجات بخش. این شوق زاید والوصف آن حضرت را به نماز مىرساند.
3 خالصانه باشد.
هیچ چیز همچون «ریا» و خودنمایى و مردم فریبى، آفت عبادت نیست. از طرف دیگر، هیچ چیز چون خلوص، ارزش آفرین عبادت و نماز نیست. البتّه داشتن اخلاص در عبادت بسیار دشوار است، و دل و جان را از تهاجم وسوسههاى ابلیسى رهاندن، رنجى بزرگ دارد و همتى بلند و ارادهاى نیرومند مىطلبد. عبادت تا خالص نباشد، در درگاه الهى پذیرفته نیست و تنها پیشانى بر زمین سودن و قرائت صحیح داشتن و در صف اوّل جماعت ایستادن و ; ملاک نیست. باید نماز و بندگى از رنگِ ریا پاک و به رنگِ الهى «صبغهاللّه» آراسته باشد تا به خدا برسد. تعبیر قرآن چنین است:
«وَمَآ أُمِرُواْ إِلَّا لِیَعْبُدُواْ اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ»
هیچ دستور عبادى براى مردم نیامده مگر آنکه امر به اخلاص در آن شده است.
4 خاشعانه باشد.
خشوع، حالت قلبى انسان در عبادت و نتیجه توجّه کامل به مقام بندگى در آستانِ الهى است. آنکه نیاز و عجز خود را مىداند و عظمت و کمال الهى را مىشناسد و در عبادت، خود را در برابر آن خداى بى همتا و آگاه مىیابد. حالتى متناسب با این «حضور» پیدا مىکند، در این حالت قلب، خاشع مىشود، نگاه افتاده مىگردد و توجّه از هر چیز دیگر بریده و به معبود متوجّه مىشود.
قرآن در توصیف مؤمنان و عبادتشان مىفرماید: «الَّذِینَ هُمْ فِى صَلَاتِهِمْ خَشِعُونَ» در نمازشان خاشعاند.
این حالت، محصول آن توجّه است، در حدیث مىخوانیم: «اُعبُدِ اللّهَ کَأَنَّکَ تَراهُ» خدا را چنان عبادت کن که گویا او را مىبینى. «فَصَلِّها لِوَقتِها صَلاهَ مُوَدَّعٍ»
چنان نماز را در وقت خودش بخوان که گویا آخرین نماز است. یعنى همواره این حالت را داشتن که گویا فقط براى همین یک نماز، فرصت باقى است.
5 . مخفیانه باشد.
رسول خدا صلى الله علیه وآله فرمود: «اَعظَم العباده اَجراً اَخفاها» پاداش عبادتى بیشتر وبزرگتر است که مخفىتر باشد. این براى آن است که عبادت (به خصوص عبادتهاى مستحب) در حضور جمع، زمینه بیشترى براى تظاهر وریا دارد.
البتّه این در مواردى است که اسلام، خود امر به عبادت آشکار نکرده باشد، همچون نمازجماعت در مسجد که از نماز فرادى در خانه برتر است.
شیطان، دشمن رستگارى انسان است و سوگند خورده است که همواره در راه انسان، چاه گمراهى بکند و پرتگاه گناه پدید آورد و انسان را مانند خودش جهنّمى کند. از این رو، براى تباه ساختن عمل انسان، دام مىگسترد و عبادت او را فاسد مىکند. یا از راه ریا و خراب کردن نیّت. یا پدید آوردن عُجب و خودپسندى به خاطر عبادت. یا از طریق سلب توفیق از انسان. و ; یا از راه کشاندن به گناه، که موجب تباه شدن و هدر رفتن زحمت انسان در طریق بندگى مىشود.
همچون کشاورزى که محصول زحمتهاى طاقت فرسایش، با جرقهاى مىسوزد و دود مىشود، و یا جامى از آب زلال که با افتادن حشره یا ریختن خاک در آن، آلوده مىشود.
شرایط قبولى عبادت
مقصود، شرایطى است که رعایت آنها، علاوه بر درستى عمل، موجب قرب به خدا و جلب رضاى او مىشود. ممکن است نمازى صحیح باشد ولى سبب رشد و تزکیه روح نشود، همچون دارویى که شفابخش نباشد، یا جنسى در بازار بىمشترى باشد. عبادت هم، گاهى تنها در حدّ نجات بخشى از کیفر است، ولى گاهى انسان را محبوب خدا و عمل را مقبول درگاهش مىسازد.
در آیات و روایات، نکات بسیارى پیرامون قبولى عبادت و عمل مطرح است که به عنوان نمونه، چند مورد ذکر مىشود.
1 در بُعد اعتقادى، «ایمان»
قرآن کریم مىگوید: اعمال شایسته و صالح، از کسى که «مؤمن» باشد، موجب حیات طیّبه مىشود. «مَنْ عَمِلَ صَلِحاً مِّن ذَکَرٍ أَوْ أُنثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَوهً طَیِّبَهً» و در آیه دیگرى مىفرماید: «وَمَن یَکُفُرْ بِالْإِیمَنِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ» کسى که کفر ورزد و ایمان را نپذیرد، اعمالش تباه مىشود.
آنکه خدا را باور ندارد، چگونه انتظار دارد پرستشهایش مورد پذیرش آفریدگار قرار گیرد؟
2 در بُعد سیاسى، «ولایت»
آنچه عمل را در مسیر صحیح و خدایى قرار مىدهد، پیروى از رهبرى آسمانى و شایسته است. در سایه چنین رهبرى و ولایتى، خط صحیح عمل و عبادت، کارساز مىشود و در غیر آن، یا بىخاصیت و بىاثر مىشود، یا عبادت هم در راستاى اهداف دشمنان راه خدا قرار مىگیرد.
اگر مسافران، با رانندهاى راه شناس و امین مسافرت کنند، هر چند ژنده پوش و نامرتّب باشند، سرانجام به مقصد مىرسند. ولى سرنشینان شیک پوش و آراسته اتومبیلى که به رانندهاش اطمینان نیست، ناشى یا مست است یا مسیر را عوضى مىرود، هرگز به مقصد نمىرسند، بلکه چه بسا نابود مىشوند.
امروزه کشورهاى اسلامى، ارزشمندترین دستورالعملهاى اسلامى را در اختیار دارند ولى بخاطر گردن ننهادن به رهبرى معصومین یا جانشینان آنان و تن دادن به ولایت جور وحکومت طاغوتها، دچار ذلّت، تفرقه وضعفاند.
عبادت در سایه رهبرى صحیح، مفهوم راستین خود را مىیابد و خداوند آن را مىپسندد و مىپذیرد.
در حدیث از امام باقر علیه السلام آمده است:
«مَنْ دانَ اللّهَ بِعِبادَهٍ یَجْهَدُ فیها نَفْسَهُ وَ لا اِمامَ لَهُ مِنَ اللّهِ فَسَعْیُهُ غَیْرُ مَقْبُولٍ» کسى که ایمان به خدا دارد و عبادتهاى جانفرسا هم انجام مىدهد، ولى امام شایستهاى از طرف خدا ندارد، تلاشش بى فایده و نپذیرفته است.
در حدیثى دیگر مىخوانیم:
«مَنْ لَمْ یَتَوَلَّنا لَمْ یَرْفَعِ اللّهُ لَهُ عَمَلاً»
هر که ولایت ما را نپذیرد و به رهبرى ما گردن ننهد، خدا عملى را از او بالا نمىبرد.
3 در بُعد اخلاقى، «تقوا»
بندگى خدا با شرط تقوا و ترک گناه، قبول مىشود. قرآن پس از ذکر داستان هابیل و قابیل، که هر دو به درگاه خداوند قربانى کردند و قربانى یکى پذیرفته و دیگرى ردّ شد، مىفرماید: «إِنَّمَا یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ»
خداوند، تنها از اهل تقوا، «قبول» مىکند.
آنکه دزدى کند و مال دیگران را انفاق کند، مقبول نیست. آنکه حق مردم را بخورد وبه نماز بایستد، نمازش مردود است.
آنکه نماز را ترک کند ولى جهاد نماید، یا به دیگران ستم کند و نماز بخواند، یا به دیگرى تهمت بزند و غیبت کند و به زیارت هم برود، یا چشم ناپاک به نوامیس مسلمین داشته باشد و نماز شب هم بخواند، آن نماز و جهاد، و این زیارت و نافله را خدا نمىپذیرد، چون همراه با تقوا نیست و بدون تقوا هیچ عملى براى انسان، عمل خیر به حساب نمىآید.
4 در بُعد اقتصادى، «رسیدگى به محرومین»
نیازمندان و فقیران، بندگان خدایند. آن عبادت و بندگى که همراه با رسیدگى به وضع بندگان ناتوان و محروم خدا نباشد، بى ارزش است. در آیات و روایات، موضوع «نماز» و «زکات»، معمولاً در کنار هم آمده است که یکى ارتباط با خداست و دیگرى ارتباط با خلق خدا.
از امام رضا علیه السلام نقل شده که فرمود:
«مَنْ صَلّى وَ لَمْ یُزَکِّ لَمْ تُقْبَلْ صَلوتُهُ» نماز افرادى که زکات ندهند، پذیرفته نیست.
آرى نپرداختن حقوق واجب محرومین، اموال انسان را آمیخته به حرام مىکند و زندگى از مسیر الهى بیرون مىرود.
5 . در بُعد اجتماعى، «خوش رفتارى»
اساس جامعه اسلامى بر اخوّت و صفا و برادرى میان مسلمانان است. هر چه که این روابط را به هم بزند و وحدت را بشکند و حرمت افراد را زیر پا بگذارد، چنان ناپسند است که قبول عبادت را هم با مشکل مواجه مىسازد. غیبت و بهتان باشد، یا تفرقه انگیزى و نمّامى، سوء خلق و بدرفتارى باشد، یا مردم آزارى و قطع رحم.
بر عکس، صله رحم، حسن خلق، مودّت با مردم و حسن نیّت با دیگران، موجب رضاى خدا و قبول اعمال است. در این زمینهها حدیث بسیار است. به این روایت توجّه کنید.
رسول خدا صلى الله علیه وآله فرمود:
هر کس مسلمانى را غیبت کند، تا چهل روز، نماز و روزهاش قبول نمىشود، مگر اینکه غیبت شده او را ببخشد.
رسول خدا صلى الله علیه وآله به ابوذر فرمود:
از هجران و قهر کردن با برادر دینى بپرهیز، چرا که با این ترک رابطه، عمل قبول نمىشود.
و امام صادق علیه السلام فرمود:
بد اخلاقى و بدرفتارى عمل را تباه مىکند، آن گونه که سرکه عسل را.
6 در بُعد خانوادگى، «رعایت حقوق»
والدین و فرزندان نسبت به هم حقوق متقابل دارند و کسانى که این حقوق را مراعات نکنند، خدا نماز و کارهاى نیک آنها را نمىپذیرد.
به روایت امام صادق علیه السلام : «مَنْ نَظَرَ اِلى اَبَویْهِ نَظَرَ ماقِتٍ وَ هُما ظالِمانِ لَهُ. لَمْ یَقْبَلِ اللّهُ لهُ صَلاهً»
فرزندى که از روى خشم به پدر و مادر خود نگاه کند – هر چند والدین در حق او کوتاهى و ظلم کرده باشند – نمازش از سوى خدا پذیرفته نیست.
آرى پیوند با خدا در صورتى مفید است که پیوند خانوادگى، با رعایت حقوق و وظایف متقابل میان افراد، مراعات شود.
نماز، معراج روح و نردبان معنّویت است. در صورتى مىتوان از این نزدبان عروج کرد که پایهاش لغزان نباشد. پایه استوار ارتباط با خدا، روابط صحیح میان افراد خانواده است.
شرایط کمال عبادت
غیر از شرط صحّت و شرایط قبول، شرایطى هم براى کمال عبادت است. یعنى اگر این شرایط باشد، عمل عبادى ارزشى فوقالعاده و کمالى بالاتر خواهد داشت. عبادات واعمالى که شرایط زیر را داشته باشد، برتر وکاملتر است:
1 مشکلتر بودن
در عبادت، باید دشوارى آن را تحمل کرد و بر سستى و تن پرورى غلبه یافت و به پرستشى عاشقانه و پیوسته پرداخت. علىعلیه السلام فرموده است: «اَفْضَلُ الاَعْمالِ ما اَکْرَهْتَ نَفسَکَ عَلَیهِ» بهترین کارها، عملى است که خود را (علىرغم عدم پذیرش نفس) بر آن وادار کنى.
آنکه در لحظات سخت، از رسولخدا حمایت ویارى کند.
آنکه با پاى پیاده به سفر حج و زیارت برود.
آنکه با جان و مال، در راه خدا مبارزه کند.
آنکه در راه دین، سختى بیشترى تحمّل کند، از فضیلت بیشترى برخوردار است.
2 نظم و تداوم
عبادت اگر برنامههاى دائمى ومنظّم داشته باشد، بهتراست. در روایات آمده است که مؤمن، اوقات وکارهاى خود را تقسیم مىکند وبخشى را براى عبادت ومناجات با خدا قرار مىدهد.
3 مهمتر بودن
در کارها باید اهمّ و مهمّ کرد و کارهاى «مهمّ» را فداى کارهاى «مهمتر» نمود.
وقتى بستگان انسان نیازمند هستند، چرا صدقه به دیگران؟
وقتى کارهاى مستحب، به واجبات انسان ضرر بزند، چه نیازى به انجام آنها؟
وقتى کارى، نفع عامترى دارد، چرا پرداختن به امورى که خیرش محدود و موقّت است؟
على علیه السلام مىفرماید:
«لا قُرْبَهَ بَالنَّوافِلِ اِذا اَضَرَّتْ بِالْفَرائِضِ» هرگاه نمازهاى مستحب، به نمازهاى واجب ضرر برساند، دیگر آن نافلهها موجب قرب به خدا نخواهد شد.
4 برکت داشتن
گاهى کمال یک عمل، در برکت داشتن آن است، یعنى کارى باشد که خیر و سود آن، جاودان و گسترده و باقى باشد، نه موقّت و گذرا.
5 . سبقت گرفتن
در کارهاى نیک، پیشتاز بودن و شتاب به سوى صالحات و خیرات، امتیازات ویژهاى دارد.
پیوستن به اسلام در آغاز امر، برتر از مسلمان شدن در روزگار غلبه و قدرت مسلمین است. به سوى نماز اوّل وقت باید شتافت. در کارهاى خداپسند باید پیشقدم بود. تأکید بر «سارعوا» و «سابقوا» ، در قرآن و حدیث نشان آن است که سرعت و سبقت در عبادت مایه کمال عبادت است.
6 نشاط و دوام
منافقان، نماز را با کسالت و بى نشاط مىخوانند.
اهل شک، در عبادتشان دچار تردید و سستى مىشوند.
عبادتى کاملتر است که همراه با نشاط، و برخوردار از استمرار و پیوستگى باشد. عملِ اندک و با دوام، برتر از کار زیادى است که انسان از آن ملول و خسته شود و دست بکشد.
خداوند، در توصیف عبادت فرشتگان فرموده است: شبانه روز، بدون خستگى، خدا را تسبیح مىگویند.
7 بصیرت و یقین
عملى که از روى بینش عمیق و آگاهى و یقین باشد، به مراتب برتر از کارهاى سطحى و عبادتهاى تهى از یقین است. در حدیث مىخوانیم:
«اِنَّ الْعَمَلَ الدّائِمَ الْقَلیلَ عَلَى الْیَقینِ، اَفْضَلُ عِنْدَاللّهِ مِنَ الْعَمَلِ الْکَثیرِ عَلى غَیْرِ یَقینٍ»
عمل اندک ولى پیوسته و مداومى که همراه یقین باشد، نزد خدا برتر از عمل بسیارى است که فاقد بصیرت ویقین باشد.
شرایط دیگرى براى کمال عبادت وجود دارد که در این مختصر از آنها مىگذریم ;
دانلود این فایل